تمام صحبت هایش بوی عشق به اهل بیت و رهبر کبیر انقلاب روح الله را میداد؛ با خاطرات شیرین دوران انقلاب شما رو دعوت می کنیم خواننده صحبت های وی از زبان خویش باشید.

تمام صحبت هایش بوی عشق به اهل بیت و رهبر کبیر انقلاب روح الله را میداد؛ با خاطرات شیرین دوران انقلاب شما رو دعوت می کنیم خواننده صحبت های وی از زبان خویش باشید.

به گزارش خبرنگار انعکاس بناب، حجت الاسلام احمد مهدی نیا در سال ۱۳۲۷ در بناب در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود بیشتر عمر خود را در راه اهل بیت عصمت و طهارت (ع) گزرانده است و بنا به گفته خود با توجه به علاقه ای که داشت از همان ابتدای انقلاب به فروش کتابهای مذهبی در بناب مشغول بوده است و هم اکنون نیز در دفتر کتابفروشی دارد.

وی یکی از انقلابیون معروف و مبارز در زمان انقلاب بوده است و در راه پیروزی انقلاب در حوزه شهرستانی نقش ها بسزایی داشته است.

با توجه به قرار گرفتن در دهه ایام الله فجر مصاحبه ای را با وی ترتیب داده ایم که امیدواریم با خاطرات شیرینی که دارد مورد پسند شما کاربران محترم سایت قرار گرفته باشد.

حجت الاسلام مهدی نیا قبل از اینکه ما سوالات مصاحبه را مطرح کنیم ابتدا  با قرائت آیاتی از کلام الله مجید و صلوات بر محمد و آل محمد(ص) به معرفی خود و با آرامش خاصی پرداخت، و به برخی سوالات ما هم پاسخ داد.

انعکاس بناب: حاج آقا بدون مقدمه حاضریم کمی از زندگی نامه و خاطرات شیرین زمان انقلاب را برای ما بازگو کنید.

بچه که بودم به همراه پدرم همیشه در مراسم های  مختلف مذهبی شرکت می کردم ماه محرم همیشه شنوای مرثیه های طولانی که شاید بعضی ها را خسته میکرد، بودم؛ پدرم همیشه از مرحوم حاج ملا حسن کمالی که از مرثیه سرایان آن زمان بود دعوت میکرد تا بعد از شام دور هم و برای خانواده ی ما احوالات امام حسین (ع) را مرثیه سرایی کند.

یک روز پدرم یک کتاب کهنه مرثیه سرایی به نام قمری از لابه لای کتابهای مسجد محله پیدا کرد و به من داد آن زمان من در دوران ابتدایی درس میخواندم با همین کتاب مرثیه سرایی قمری شروع کردم به مرثیه خواندن و طولی نکشید که در مراسم های مختلف به عنوان مرثیه سرا شرکت می کردم و همین امر مرا به طلبه شدن سوق داد.

DSCF1085

کلاس هشتم بودم که جریان نهضت حضرت آیت الله خمینی(ره) رخ داد و همان سال ها بود که رژیم سمتگر شاهنشاهی جمعی از طلبه های حوزه علمیه قم را به گلوله بسته بودند، پس از این اتفاق من دیگر از شاه متنفر شدم و درس را رها کردم چرا که نمیخواستم برای یک حکومت ظالم تلاش و کار کنم.

پس از پیروزی انقلاب درس خود را در محضر استادانی چون حاج شیخ مجید باقری بنابی و استادان دیگر به صورت حضوری و غیر حضوری ادامه دادم و پس از مدتی علمای بزرگ بناب صلاح دانستند که من لباس مقدس طلبگی رو بر تن کنم.

سالها قبل از پوشیدن این لباس مقدس کتابفروشی خود را با این  هدف که کتابهای دینی و مذهبی که کمتر در دسترس بودند یا اصلا نبودند را در اختیار طلبه ها و مردم قرار بدم باز کردم؛ و خداوند را شاکرم که همچنان به این امر مشغولم.

بنده از چندین سال قبل از انقلاب کلاس های قران برگزار می کردم در حالی که بیش از  17 سال نداشتم، روزها در مسجد انجمن و شب ها در خانه؛ و در دوران انقلاب هم  همین درس ها و محفل های قران فرصتی بود برای آگاه کردن مردم و رساندن اعلامیه ها و نوار سخنرای های حضرت امام به دست مردم.

یک شب که در یکی از شب های محرم در مسجد آقا سلیم مشغول مرثیه سرایی بودیم، ناگهان گروه هایی که طرفدار شاه بودند با کمک شهربانی با در دست داشتن چوب و چماغ و قمه به ما حمله کردند ما هم با دست خالی و فقط با ذکر گفتن و توکل به خدا در برابرشان ایستادیم و توانستیم بر آنها پیروز شویم و همه اینها لطف خدا و اهل بیت بود که با دستان خالی در برابر قمه  توانستیم بر آنها غلبه کنیم .

همچنین در یکی از این شب هایی که کلاس قران داشتیم ،ما اعلامیه و نوار ها را آماده کردیم تا در پایان درس قران پخش کنیم ؛میان درس بودیم که به یک باره دو نفر ساواکی با کفش وارد شدند اما انگار معجزه ای رخ داد، بدون آنکه چیزی بگویند یا خانه را تفتیش کنند چند دقیق ای نشستند و رفتند، و من این معجزه را از جانب قران دیدم چرا که معلوم نبود اگر آن نوارها را پیدا می کردند چه بلایی سرمان می آوردند.

در چنین مواقعی شکنجه های سخت و وحشتناک تا حد مرگ از طرف رژیم صورت می گرفت همانطور که هزاران جوان در زیر این شکنجه ها به شهادت رسیدند.

یک بار اعلامیه اربعین طلبه هایی که تقریبا چند ماه قبل از پیروزی  انقلاب به دستمان رسید، که امام خمینی رهبر کبیر انقلاب در زیر آن نوشته بودند انشاالله این آخرین اربعین شهدا در ایران خواهد بود و همینطور هم شد چند ماه بعد شاه رفت و امام گفت :شاه رفت ودیگر به ایران باز نخواهد گشت، و باز هم چنین شد؛ اینها رو من از کرامات امام راحل میدانم.

در ۲۱ بهمن ۵۷ بختیار اعلام حکومت نظامی کرد اما امام با جسارت تمام به مردم اعلام کرد که حکومت نظامی باید شکسته شود با وجود آنکه علمای دیگر در آن زمان از امام خواستن که از این تصمیم خود برگردد چرا احتمال داشت همه مردم به گلوله بسته شوند اما امام استوار گفت: این من نیستم که میگویم بلکه حضرت مهدی (عج) است که می خواهد مردم در صحنه و در خیابانها باشد. و این یعنی اینکه حضرت امام با امام دوازدهم در ارتباط بودند و می دانستند که ۲۲ بهمن روز پیروزی خواهد بود و اینچنین هم شد.

اکنون سالهاست که ما طمع شیرین این پیروزی را چشیده ایم؛ در این راه  خون های بسیار ریخته شده جوان های بسیاری پرپر شده اند کودکان بسیاری یتیم و زن بسیاری بیوه شده اند ؛ آیا درست است که ما که اکنون در این آرامش و امنیت جانی و مالی و ناموسی زندگی می کنیم آنها را  فراموش کنیم جوانان امروز باید با دینداری و حفظ حجاب  قدردان شهیدان وتلاش رهبر بزرگمان  امام خمینی رحمت الله علیه  باشند.

حاج آقا مهدی نیا در پاسخ به سوال خبرنگار ما مبنی بر اینکه اگر رژیم شاه باقی می ماند چه میشد؟ با جوابهای سوالی در جوابی کوتاه چنین پاسخ داد: آیا جوانان ما به این فکر کرده اند که اگر اکنون زمان شاه بود می توانستند در خیابانهای شهر با آرامش قدم بردارند؟ آیا خبر دارن آن زمان  فهشا تا چه حد پیش رفته بود، اگر اینها را بدانند برخی که آرزوی بازگشت دارند میفهمند که چقدر در اشتباهند!

حجت الاسلام مهدی نیا در پایان دهه پیروزی انقلاب اسلامی را بر تمام مردم ایران خصوصا مردم غیور بناب و خبرنگاران سایت انعکاس بناب تبریک گفت.

انتهای پیام/ج