انعکاس بناب به مناسبت هفته دفاع مقدس با شهید زنده بنابی علی اصغر اصغر زاده مصاحبه ای انجام داده است که شما را به خواندن آن دعوت می نماییم.

۱- لطفا خودتان را معرفی کنید واز خانواده تان برایمان بگویید؟

من علی اصغر اصغرزاده هستم نام پدرم مجید است و دارای یک فرزند پسر هستم.

۲- از دوران کودکی خود برایمان بگویید؟ دوران کودکی من هم مانند تمام هم سن و سال هایم پر از شور و شادی بود به بازی فوتبال علاقه خاصی داشتم ، در محله خودم تیم فوتبالی تشکیل داده بودم و جز بازیکنان اصلی محله بودم.

۳- وقتی تصیم گرفتید به جبهه بروید چند ساله بودید ودر چه مقطعی درس می خواندید واز کجا عزام شدید؟ میزان تحصیلاتم دیپلم وزمانی که میخواستم به جبهه بروم ۱۶ ساله بودم فکر میکردم در جبهه و منطقه جنگی هم مدرسه است و میتوانم در آنجا درس بخوانم پس تمام کتابهایم را با خود به جبهه برده بودم.

جالب اینجا بود که من بدون هماهنگی با خانواده به جبهه رفته بودم ودر هربارتوسط دوستان وآشنایان به هنگام اعزام شناسایی شده و مرا به خانه باز می گرداندند.اما بلاخره کار خودم را کردم و وقتی درخانه خواهرم مهمان بودم به هنگام نزدیکی اذان صبح بدون سروصدا ازخانه خارج شدم  واز آنجا به دزفول رفتم و وارد لشکر عاشورا در دزفول شدم وبا گواهی که از پایگاه مراغه گرفته بودم به جبهه اعزام شدم.

۴- چه عواملی باعث شد تا شما در رفتن به جبهه پا فشاری کنید وچه تصوراتی از جبهه داشتید؟

وقتی جنگ با عراق شروع شد من هم مثل تمام رزمنده های دیگر احساس مسولیت می کردم واطاعت از امرمقام رهبری همه جوانان غیور را به میدان جنگ حق علیه باطل کشاند. خاطراتی را از کسانی که به جبهه رفته و برگشته بودند می شنیدم برایم ذهنیتی از منطقه جنگی به وجود آمده بود اما وقتی وارد خط مقدم شدم آنجا بود که معنی واقعی ایستادگی، ایثار ،وجان فشانی را دانستم.

۵- چگونه به خانوادتان اطلاع دادید که در جبهه هستید وهرچند بار به خانواده سر می زدید از هم رزم هایتان هم برایمان بگویید؟ از طریق تلفن با خانواده در تماس بودیم اما بیشتر نامه می نوشتیم چون درد دل کردن با خانواده از طریق نامه لذت بیشتری داشت.هر چهار ماه یک بار یا حتی بیشتر طول می کشید که به دیدن خانواده برویم از دوستان دوران کودکی وهم مدرسه ای هایم دربناب شهید پور اصل ،فال آذر،سید رضا حسینی ودکتر گنج پور بود که در جبهه خاطرات شیرین وبه یادماندنی باهم داشتیم.

۶- از خاطرات شیرین و به یادمانی جنگ برایمان بگویید که همیشه در ذهنتان مانده و بعد از گذشت سالها گاهی مرور می کنید؟

از خاطرات خیلی خوبی که همیشه در ذهنم دارم با دوستانم در جبهه است یادش بخیر در سنگر دورهمی با بچه ها داشتیم وتصیم گرفتیم نمایشی اجرا کنیم مجلس ترحیمی برپا کردیم انگار که داریم برای شهیدی مراسم خاکسپاری برپا میکردیم جمعی از رزمنده ها درور سنگر نشسته بودند انگار برای تشییع جنازه آمده باشند حاج آقا فال آذر دوست بنابی من به عنوان روحانی مجلس  شد پارچه ای را تهیه کردیم ودور سرش بستیم و پتوی سربازی را هم برایش ابا کردیم و شد روحانی و نمازگزار شهید. یادش بخیر شهید پور اصل بنابی به اصرار ملافه را به دور خود پیچید وجلوی فال آذر غلطت خورد ودراز کشید وگفت انگار من شهید شدم و برای من نماز می خوانید بچه ها هم دست وپای مرا بسته بودند وسرم را هم باند زده بودیم که انگار مجروح و جانباز شده باشم مرا جلوی شهید پور اصل نشانده ومیگفتند برایش سوگواری کنم ونوحه بخوانم.کلی با دوستانمان گفتیم و خندیدیم .

۷- کدام یک از صحنه های نمایش برایتان به واقعیت پیوست؟ لحظه لحظه های نمایش ما به واقعیت پیوست دوستم فال آذر بعد از چند سال شد روحانی ، شهید پور اصل به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت رسید و من هم جانباز شدم  و این نمایش برایم درس زندگی شد.

۸- میزان درصد جانبازیتان را بگویید سال چند جانباز شدید؟

درصد جانبازی ام  ۷۰ درصد است مرا شهید زنده می نامند سال ۶۵ زخمی شدم شدت جراحت من آنقدر زیاد بود که جز شهدا شناسایی شده بودم و به هنگام حمل شهدا از گرمای بدنم دانستند که هنوز شهید نشدم و مرا به بیمارستان منتقل کردند بخاطر سختی جراحتم ۲سال در بیمارستان ماندم تمام بدنم پر از ترکش بود  چندین عمل جراحی سخت داشتم واز یک چشم نابینا شدم.

۹- چند سال بعد از جانباز شدنتان  ازدواج کردید ؟

سال ۷۰ ازدواج کردم بعد از ۵سال که جانباز شده بودم  برای خواستگاری رفتیم تمام شرایط زندگیم را برای همسرم تعریف کردم ایشان با تمام وجود شرایط سخت جسمی و روحی مرا قبول کردند در طول ۳۰ سال زندگی مشترک با تمام از جان گذشتگی وایثار پرستار روزها وشبهای  سخت زندگی من ورفیق دلتنگی هایم است.

۱۰- برای جوانان  نسل های جدید انقلاب سخن آخرتان چیست؟ من اهل پند و نصیحت نیستم فقط به عنوان یک پدر برایتان سخنی دارم هرچند من وهم رزم هایم در  جنگ حق علیه باطل بودیم و سالها از خاک میهن مان دفاع کردیم وجوانان بسیاری را در این راه از دست دادیم اکنون این انقلاب را به دست شما جوانان نسل های جدید سپرده ایم باشد که همواره ودر هر شرایط سخت اقتصادی وبین المللی پاسدار ونگهدار این درخت تنومند باشید.

انتهای پیام: زهرا احمدین