مدرسی و غفاری می‌گویند که دانش سواد رسانه‌ای ناقص وارد ایران شده و از همزاد آن یعنی سواد اطلاعاتی آگاهی خاصی وجود ندارد. در این وضعیت خانواده‌ها باید فضای مجازی صیانت شده را مطالبه کنند.

به گزارش انعکاس بناب به نقل از خبرگزاری مهر،  ژان بودریار، متفکر مشهور فرانسوی به سال ۱۹۹۱ سلسله مقالاتی را درباره جنگ نخست خلیج فارس نوشت و در ماهیت این جنگ تشکیک کرد. او در این سلسله مقالات که بعدها در کتابی مستقل به نام «جنگ خلیج رخ نداده است» به چاپ رسید اشاره کرد که این جنگ در اصل رسانه‌ها شکل گرفته بود.

بودریار به طور کل در قامت یک منتقد و نظریه‌پرداز فرهنگ نسبت به رسانه‌ها نقدهای ساختاری جدی داشت. به زعم او رسانه‌ها با بزرگنمایی یا تحریف اطلاعات دربارۀ یک رخداد واقعی، باعث می‌شوند که از واقعیت اولیه اثری باقی نماند و بازنمایی یا تصویر واقعیت ارتباط خود را با واقعیت از دست دهد. فارغ از اینکه له یا علیه نقدهای بودریار به رسانه باشیم، این نظریه‌ها و نقدها یک ضرورت مهم را برای بشریت نمایان کرد: سواد رسانه‌ای و اطلاعاتی.

پس از گسترش فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی سواد رسانه‌ای بدل به یک مسئله مهم برای جوامع از جمله کشور ما شد. اکنون اکثر کشورهای دنیا به این ضرورت پی برده و سعی کردند با طراحی برنامه‌هایی به سمت ایجاد یک فضای صیانت شده مجازی و رسانه‌ای برای طیف‌های مختلف سنی بروند. با این اوصاف اما علیرغم اینکه واژه و اصطلاح سواد رسانه‌ای چند سالی است که به کشور ما وارد شده، اما از جانب حکومت کار چندانی در این حوزه نشده و حتی در زمینه آموزش‌های عمومی این عرصه هم مشکلات زیادی وجود دارد.

چندی است که تعدادی از دغدغه‌مندان این حوزه که تجربه سال‌ها معلمی در نظام آموزش و پرورش همگانی را دارند با ایجاد مرکز یک مرکز سواد رسانه‌ای با عنوان باران تلاش کردند تا آموزش در این حوزه را به صورتی مستقل و مسئله‌مند پیش ببرند. تفاوت جدی آنها با دیگر مراکزی که وارد در حوزه سواد رسانه‌ای شدند، تکیه بر بحث تربیت رسانه‌ای است. با توجه به اینکه در زمینه تولید محتوا در این عرصه نیز پیشتر کار چندانی صورت نگرفته، اهمیت کار این مرکز بیش از پیش خود را نشان می‌دهد.

مرکز باران در پروژه خود مسئله تولید محتوا و بسته‌های یادگیری را به صورت جدی دنبال می‌کنند. با سعید مدرسی و حسین غفاری (طراحان این پروژه) گفت‌وگویی داشته‌ایم که قسمت نخست آن را در ادامه مطالعه خواهید کرد. سعید مدرسی دکترای علوم تربیتی دارد و سال‌هاست در حوزه تعلیم و تربیت فعال است. حسین غفاری نیز کارشناسی ارشد تاریخ دارد و سال‌ها معلمی و نویسندگی کرده است. تکیه آنها بر این موضوع که سواد رسانه‌ای برابر با تربیت رسانه‌ای نیست، ایده تازه‌ای برای جامعه فعلی ماست.

بر حسب شرایط و ویژگی‌های جامعه فعلی ما، مدام بحث سواد رسانه‌ای و عدم دانش عامه مردم نسبت به آنها مطرح می‌شود که حرف درستی است. نظام آموزش و پرورش ما خیلی دیر در این حوزه وارد شد و ورود آنها نیز با اما و اگرهایی در زمینه علمی بودن متد آموزشی‌شان همراه است. اما نکته مهم‌تر این است که بر اساس برخی نشانه‌ها مسئولان کشور نیز آگاهی چندانی نسبت به این موضوع ندارند، در صورتی که شاید اگر آنها آگاهی داشتند، انتقال و گسترش این دانش میان عامه مردم نیز بهتر صورت می‌گرفت. اگر موافق باشید بحث را با پرداختن به این موضوع شروع کنیم.

سعید مدرسی: موضوعی که ما پیگیری می‌کنیم کالبدشکافی سواد رسانه‌ای است و گذار از سواد رسانه‌ای به تربیت رسانه‌ای. به زعم ما سواد رسانه‌ای جوابگوی چالش‌های جامعه ما نیست. اکنون بیش از یک دهه است که از تولد لفظی سواد رسانه‌ای در کشور ما توسط اساتید ارتباطات می‌گذرد. یکی از نقص‌های سواد رسانه‌ای این است که بسیار ناظر به رسانه حرف می‌زند و مولدش دانشکده‌های علوم ارتباطات است، حال آنکه این بحث در اصل و ماهیت خود تربیتی، مهارتی و انسانی است و چه بسا که باید محملش دانشکده‌های علوم تربیتی باشد. اصولاً این بحث میان رشته‌ای است. فعالان و آموزگاران علوم ارتباطات این بحث را در وادی رسانه و پیام متمرکز می‌کنند، اما معلوم نیست که با انسان چه باید کرد؟ این روند هم در دیدگاه راست به رسانه که آن را تقدیس می‌کنند، وجود دارد و هم در دیدگاه چپ که آن را برای توده‌ها مخرب دانسته و بدافزاری در دست دولت‌ها می‌دانند.

تمام تلاش ما بر این است که ضرورت تغییر نگاه به این عرصه را برای همه روشن کنیم. باید از منظر نگاه به انسان و مسئله رشد و تربیت او وارد این عرصه شد. انسان در مسیر حرکتی خود انواع و اقسام ابزارها را می‌تواند در اختیار داشته باشد و رسانه‌ها هم یکی از این ابزارها هستند. تغییر زاویه دید ما به انسان باعث می‌شود تا مقصد را گم نکنیم. سواد رسانه‌ای یا به قول ما تربیت رسانه‌ای از سنخ صرفاً دانش نیست. اگر من ساعت‌ها برای شما از سواد رسانه‌ای بگویم آیا شما «باسواد رسانه‌ای» می‌شوید؟ چه زمان شما باسواد رسانه‌ای خواهید شد؟ شما زمانی باسواد رسانه‌ای خواهید شد که این سواد در عمل شما بروز پیدا کند. چه بسا بسیاری از مدرسان سواد رسانه‌ای در سطوح عالیه و در بهترین دانشگاه‌های کشور، «باسواد رسانه‌ای» نباشند. چرا؟ چون اصلاً در منش و رفتار و کنش‌های رسانه‌ای‌شان و در حضورشان در قاب دوربین‌ها این سواد بروز و ظهور پیدا نکند.

حسین غفاری: یک طبقه یا یک لایه از سواد رسانه‌ای دانش است، اما ضرورت دارد که روی این دانش، مهارت هم سوار شود. محافل آکادمیک در همان لایه دانش مندرس و قدیمی این حوزه مانده‌اند. سواد رسانه‌ای چه از نگاه راست و چه از نگاه چپ، مولود رخدادهای پس از جنگ جهانی دوم است. در آن دوران عملاً رسانه‌ها و بویژه تلویزیون توسعه پیدا کردند و هراس از این توسعه در سطح جهان باعث تولد موضوع و دانش «سواد رسانه‌ای» شد. امروزه در ادبیات بین المللی و دانشگاهی و حتی در معادل یونسکو، سواد رسانه‌ای همزادی به اسم «سواد اطلاعاتی» دارد. یونسکو از سال ۲۰۱۷ به طور جدی وارد این حوزه شد و بحث سواد اطلاعاتی را چسبیده به سواد رسانه‌ای دانست. چرا؟ چون امروز زیرساخت تمام ارتباطات رسانه‌ای ما فضای مجازی و وب است که به سواد اطلاعاتی نیاز دارد.

یکی از نقص‌های سواد رسانه‌ای این است که بسیار ناظر به رسانه حرف می‌زند و مولدش دانشکده‌های علوم ارتباطات است، حال آنکه این بحث در اصل و ماهیت خود تربیتی، مهارتی و انسانی است آنچه که اساتید سواد رسانه‌ای تدریس می‌کنند، عموماً خالی از مباحث همزاد آن یعنی سواد اطلاعاتی است. هر چند که اخیراً در همایش‌های این عرصه از لفظ سواد اطلاعاتی هم استفاده می‌کنند، اما در مقالات و حرف‌های اساتید و سخنرانان چیزی از مباحث سواد اطلاعاتی را نمی‌بینید.

ما برای سواد رسانه‌ای یک سند ملی داریم و آن هم کتاب درسی پایه دهم دبیرستان‌های ماست. اسم کتاب «تفکر و سواد رسانه‌ای» است. اگر این کتاب را مطالعه کنید در آن هیچ چیزی از سواد اطلاعاتی نخواهید یافت. یعنی در مقوله آموزش این عرصه هم اگر آموزشی وجود داشته باشد، فقط ۵۰ درصد مباحث مطرح می‌شوند.

به نظر شما چرا در آن کتاب بحث «سواد اطلاعاتی» مطرح نشده است؟

مدرسی: چون کسانی که آن کتاب را تالیف کرده‌اند، همان اساتید و مدرسان دانشکده‌های ارتباطات هستند. دانشی که ۱۵ سال قبل وارد شده و چه بسا که همان دانش هم قبل از ورود به کشور ما یک یا دو دهه از تولدش گذشته باشد. پس این دانش روزآمد نشده است.

غفاری: نکته مهم این است که این دانش ناقص و صرفاً ۵۰ درصد آن وارد ایران شده است. اما مشکل مهم این است که اگر شما همان دانش و مفهومی را که یونسکو اصرار دارد به صورت کامل هم وارد می‌کردید و به بهترین شکل ممکن آموزش می‌دادید بازهم مشکل عدم تطابق با زیست بوم ایران به چشم می‌خورد. مگر ما در همان نقطه از جهان قرار داریم که مثلاً اروپایی‌ها قرار دارند؟ مگر ما همان انتظارات و چشم انداز از رسانه‌ها را در زندگی داریم که دنیا دارد؟

بنابرین سطح دیگر این است که پس از آنکه همه علم بویژه نکات کاربردی‌اش به ایران آمد، آنگاه باید بومی سازی شود. نگاه‌های اخلاقی، دینی، انقلابی، ضداستعماری و… در آن وارد شود. اکنون هیچکدام از این مولفه‌ها وجود ندارند. سوال نخست شما این بود که چرا مسئولان کشور سواد رسانه‌ای ندارند؟ چون خود دانش به صورت نیمه‌کاره و عقیم وارد شده و پس از ورود بومی سازی هم نشده و در لایه مهارت هم وارد نشده است. بر اساس همین مشکلات هم ما پروژه‌ای را ذیل پرچم «تربیت رسانه‌ای» طراحی و شروع کردیم. در پروژه ما اولاً نگاه متوازن به بحث فضای سایبر در کنار رسانه‌های سنتی تصویری، متناسب با سطح مخاطب آموزش داده می‌شود. لایه دوم، بحث ارائه کردن محتوای آموزشی است به گونه‌ای که باعث مهارت افزایی شود. یعنی شیوه ارائه بحث‌های ما متفاوت است. لایه سوم بحث بومی سازی‌اش است. تلاش ما بر این است که مثل همه مکاتب در حوزه رسانه‌ها و ارتباطات در دنیا، کشور ما نیز صاحب مکتبی در عرصه سواد رسانه‌ای شود: مکتب تربیت رسانه‌ای.

به نظر شما چرا مسیر آموزش سواد رسانه‌ای در کشور ما اینگونه بوده است؟

غفاری: یکی از علت‌ها این است که فعالان این حوزه کار خود را ناظر به «مسئله» آغاز نکرده‌اند. این خلا را یک معلم مدرسه دارد به شما می‌گوید و هشدار می‌دهد. من معلم مدرسه‌ام و معلم نمی‌تواند از مسئله شروع نکند. دانش آموز ۱۵ یا ۱۶ ساله در مدرسه سؤال دارد که چرا این شبکه اجتماعی فیلتر است؟ از کدام معلمش باید بپرسد؟ آیا از معلم فیزیک یا شیمی می‌تواند بپرسد؟ باید این سوال از معلم سواد رسانه‌ای پرسیده شود. در کتاب درسی هم که چیزی نیست. بنابراین من معلم باید خودم محتوا را برای این دانش آموز تولید کنم و هم برای او توضیح دهم و توجیه‌اش کنم و بعد در لایه عملیاتی، خودم هم عامل باشم و بتوانم او را هم حرکت دهم. این موارد همان ضرورت‌هایی است که ما را به یک حرکت جدید واداشته است. این حرکت دیگر با برند سواد رسانه‌ای نیست. اساس و موضوعش تربیت رسانه‌ای است. هدف ما هم تمایز دادن میان این دو مولفه است. سواد رسانه‌ای در جای خود مهم است، اما در کنارش تربیت رسانه‌ای و سواد اطلاعاتی و مهارت آموزی هم ضرورت دارد. این کاری وسیع است و برای همین هم ما داریم از کلیدواژه جدیدی با عنوان «تربیت رسانه‌ای» صحبت می‌کنیم.

مدرسی: اگر ما می‌خواهیم یک تحول پایدار در نسلی اتفاق بیفتد و شعور رسانه‌ای آنها ارتقا پیدا کند، باید بازیگران مهم این تحول را وارد در عرصه کنیم. این بازیگران در لایه‌های مختلف تفاوت دارند. سوال اینجاست که من اگر بخواهیم یک کودک ۱۰ ساله را «باسواد رسانه‌ای» کنم باید نقطه شروعم از کجا باشد و بازیگر لایه اول کیست؟

قاعدتاً نخستین بازیگران والدین هستند.

مدرسی: بله. ابتدا باید از والدین شروع کرد. این نگاه را فلسفه تعلیم و تربیت به شما می‌گوید. دانشکده‌های علوم ارتباطات هیچگاه چنین نظری نداشته‌اند.

اکنون در دنیا آموزش سواد رسانه‌ای را از زیر هفت سالگی آغاز می‌کنند: ذیل عنوان هوش دیجیتال. نقطه شروع آموزش آنها موضوع هوش دیجیتال است. برای بچه‌ها از هفت سالگی و در دو دوره پنج ساله برنامه‌هایی دارند تا آنها را صاحب مهارت در زمینه ارتباط با رسانه کنند. آنها به این شعور رسیده‌اند که دیگر رسانه جزیی از زندگی ما نیست، زندگی ما جزیی از فضای رسانه شده است! آنها در مدرسه هم سه چهار لایه هدف گذاری تا پایان متوسطه اول دارند. باز در متوسطه دوم یا کالج را هم آنها هدف گذاری می‌کنند. در طول این مدت هم یک هدف را دنبال می‌کند: ساخت یک هویت رسانه‌ای صحیح.

بنابراین باید حواسمان به این نکته باشد که بازیگران این عرصه در وهله نخست والدین هستند، اما متاسفانه این نکته در ایران مورد غفلت قرار گرفته است.

سطح و لایه بعدی دانش آموز است و آن هم به صورت متکثر در تمام مقاطع تحصیلی؛ و حتی پیش از آنکه آنها وارد نظام آموزش و پرورش رسمی کشور شوند.

در نظام آموزش و پرورش صرفاً یک کتاب در موضوع سواد رسانه‌ای نوشته شده که در این چهار سال اخیر هم هیچ ویرایشی روی آن انجام نشده و حتی این کتاب در مقاطع و پایه‌های دیگر هم تکثیر نشده است. این کتاب فقط برای پایه دهم است. یعنی نظام آموزش و پرورش ما گمان دارد که با این کتاب رسالت خود را انجام داده است. یک کتاب در پایه دهم آن هم به صورت اختیاری!

وقتی می‌گویید چرا مسئولان ما این دانش را ندارند، باید به این توجه کنید که کجا باید سواد رسانه‌ای ایجاد و آموزش داده شود؟ جایی جز نظام آموزش و پرورش رسمی کشور را می‌توان متصور شد؟ حال در این نظام چه کاری انجام گرفته؟ از ۱۲ سال فقط یک کتاب و یک واحد درسی آن هم به صورت اختیاری. تازه آن را هم نمی‌دانیم که کسی این درس را یاد می‌دهد یا خیر؟ اصلاً معلمانش جذب شده‌اند یا خیر؟

لایه بعدی معلمان و مربیان مدارس هستند. پنج سال پیش شاید ایرادی نمی‌گرفتیم به اینکه فقط یک درس را به عنوان سواد رسانه‌ای گذاشته‌اند و یک معلمی که آن را درس می‌دهد. اکنون اگر از من بپرسند، می‌گویم که تمام معلم‌ها در تمام رشته‌های تحصیلی باید سواد اطلاعاتی و رسانه‌ای را بلد باشند. اگر قبلاً این اتفاق می‌افتاد، امروز که بحران کرونا و مسئله آموزش در فضای مجازی پیش آمده، دچار این سطح از چالش‌های آموزشی و تربیتی در کشور نمی‌شدیم.

وقتی می‌گویید چرا مسئولان ما این دانش را ندارند، باید به این توجه کنید که کجا باید سواد رسانه‌ای ایجاد و آموزش داده شود؟ جایی جز نظام آموزش و پرورش رسمی کشور را می‌توان متصور شد؟ مثلاً اگر معلم فیزیک سواد اطلاعاتی و رسانه‌ای داشته باشد، باید بداند که آموزش‌هایش را روی یک اپلیکیشن بازگذاری کند یا روی سایت؟ آیا باید در اینستاگرام یا در تلگرامی که حاکمیت فیلترش کرده به بچه‌ها فیزیک درس بدهد یا اینکه سامانه‌ای را در فضای وب ایجاد کند که ماهیت تعاملی داشته و بتواند در آن مسئله طرح کند؟

اگر معلم سواد رسانه‌ای داشته باشد، متوجه خواهد شد ساحت رسانه‌های اجتماعی انتشارمحور مثل اینستاگرام جایی برای تربیت و آموزش نیست. مثل این می‌ماند که من کلاس درسم را در محیطی برپا کنم که در اتاق کناری‌اش موادمخدر می‌فروشند، در اتاق دیگرش مشروب سرو می‌کنند و اتاق دیگری را به کارهای منافی عفت اختصاص داده‌اند. در چنین جایی می‌توان به بچه‌ها آموزش داد؟

شاید اینکه اکنون برخی از این شبکه های اجتماعی فیلترند به خاطر همین آموزش ندادن سواد رسانه ای باشد. اگر نسل ها تربیت رسانه‌ای می شدند ممکن بود این فیلترینگ رخ ندهد؟

مدرسی: ممکن بود مدل فیلترینگ متفاوت باشد اگر لایه بعدی یعنی سیاست گذاران هم نگاه جامع و منظومه‌ای به موضوع داشتند. سیاست گذاران در عرصه‌های فرهنگی و رسانه‌ای، اصحاب رسانه، نهادهای رسانه‌ای و فرهنگی مثل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان صدا و سیما یا وزارت آموزش و پرورش در لایه‌های مدیران، در کجا تربیت رسانه‌ای شده‌اند؟

اصلاً مفهوم تغییر حکمرانی در عرصه‌های مختلف در عصر حاکمیت رسانه‌ها را کدامیک از مسئولان ما فهم کرده‌اند؟ آیا می‌دانند که در دوران کنونی مفهوم سیاستمداری و حکمرانی دارد تغییر می‌کند؟ آیا می‌دانند که مملکت از حالت فیزیکی‌اش دارد به مملکت در فضای مجازی هم امتداد پیدا می‌کند؟ می‌دانند که تربیت از فضای تربیت فیزیکی دارد به تربیت در فضای مجازی و رسانه‌ای امتداد پیدا می‌کند؟ می‌دانند که اقتصاد از فضای فیزیکی و مولفه‌های سخت دارد امتداد پیدا می‌کند به مولفه‌های نرم؟

ما در حال مواجهه با تغییر مفهوم زندگی و تغییر مفهوم حکمرانی هستیم. مسئولان ما هم باید این را مسئله متوجه شوند و آموزش ببینند، اما آموزش ندیده‌اند. نکته این است که مسئولان ما سرشان شلوغ است و بعضاً نیز در برج عاج نشسته‌اند و احساس نیاز نمی‌کنند. اما برای اینکه احساس نیاز کنند یک راه وجود دارد و آن این است که مردم در کف اجتماع مطالبه‌گری عمومی کنند.

من سعی کردم برای شما مسیری را در سواد رسانه‌ای و تربیت رسانه‌ای ترسیم کنم که نقطه کانونی‌اش تغییر نگرش، ایجاد گرایش و تغییر رفتار است. گفتیم که بازیگرانش چه کسانی هستند و اینکه خود دانش فعلی ما نیازمند افزونه‌های دیگری است که باید به آن بپردازیم. حالا نوبت این است که بگوییم اصلاً این چه هست؟

پیش از اینکه به این مبحث بپردازیم، بگذارید یک دغدغه جدی دیگری را مطرح کنم که ناظر به همین مسائل است. یکی از اشکالات کار رسانه در ایران این است که پس از گذشت چهار دهه از پیروزی انقلاب هنوز فقه رسانه به معنای درستش مطرح نشده است. البته این برای سایر حوزه‌ها نیز عمومیت دارد. مثلاً ما به هیچ عنوان نمی‌توانیم بگوییم که بانکداری ما فقه محور است یا کلیت اقتصاد ما اسلامی است و بر اساس مباحث فقهی روز؛ اما فارغ از حوزه‌های دیگر، چرا مباحث فقه رسانه تاکنون مطرح نشده‌اند؟

مدرسی: این دغدغه ماست. ما تاکنون نه اخلاق و نه فقه رسانه را مطرح نکرده‌ایم. در حوزه‌های علمیه تازه چند سالی است که چند درس خارج فقه رسانه را آغاز کرده‌اند. بنابراین یک لایه دیگر از بازیگران عرصه سواد رسانه مبلغان دینی هستند. حوزه ما باید در این حوزه ادبیات داشته باشد و تاکنون باید گفتمان این عرصه را ایحاد می‌کرد.

وقتی قائل به مرجعیت اجتماعی روحانیت باشیم، باید ورود در این عرصه را کار و وظیفه آنها بدانیم که متاسفانه این وظیفه زمین مانده است.

مدرسی: مقداری از این کمبود به این دلیل است که فقه سنتی ما از زیست اجتماعی مردم در برخی از حوزه‌ها قدری فاصله گرفته است. به عبارتی آنها در فضایی مشغول به تولید دانش هستند که چه بسا آن فضا ناظر به مسئله اجتماع نبوده است. البته از وجه دیگر نخبگان فرهنگی هم باید بروند و از فقه استنطاق کنند. یعنی اینکه باید درباره این مسئله سوال داشته باشند و پاسخش را بخواهند و اصرار به گرفتن جواب داشته باشند. این روند فراگیر نشده که بر اثر آن حوزه بیاید ادبیات خلق کند و یک دوره فقه رسانه را آموزش دهد یا منادی اخلاق اسلامی در فضای رسانه باشد.

غفاری: ما در کنار استاد مدرسی حدود یکسال است که مجموع تجربه‌های‌مان از سال‌های گذشته را درنظر گرفته و رسماً وارد میدان تربیت رسانه‌ای شده‌ایم. خود من تقریباً از سال ۸۷ مواجهاتی جدی به این موضوع داشته و مقالاتی و درس‌هایی هم منتشر کرده‌ام. همچنین چندین سال است که در نقاط مختلف کشور و برای مخاطبان مختلف کارگاه‌های آموزشی برپا کرده‌ام. در این کارگاه‌ها هم با دانش آموزان و هم با خانواده‌ها و معلم‌ها و هم هرجایی که دستمان به آنها رسیده با سیاست گذاران مواجهه مستقیم داشته‌ام.

فقه سنتی ما از زیست اجتماعی مردم در برخی از حوزه‌ها قدری فاصله گرفته است. به عبارتی آنها در فضایی مشغول به تولید دانش هستند که چه بسا آن فضا ناظر به مسئله اجتماع نبوده است بر اساس همین تجربیات به نظرمان رسید که اکنون وقت آن است که یک حرکت مستقل آغاز شود. تمام مجموعه‌های فعال در این عرصه به اسم سواد رسانه‌ای کار می‌کنند. اما ما در روش‌مان تلاش کردیم تا به تربیت بها داده و تیتر تربیت را پررنگ کنیم. به همین دلیل مجموعه‌ای را به اسم «مرکز تربیت رسانه‌ای باران» راه اندازی کردیم که تمرکزش روی حوزه تربیت در لایه‌های مختلف است: خانواده‌ها، مربیان، دانش آموزان و کودکان و نوجوانان.

سخت‌ترین کار ما در مجموعه باران تغییر ادبیات از سوادآموزی به آموزش دادن محتواست به شیوه‌ای که طرف مقابل بتواند آن را به کار بگیرد. یعنی مهارت آموزی دغدغه اصلی ما در حوزه آموزش است. این به سابقه استاد مدرسی، بنده و همکارانمان در کار مدرسه‌ای باز می‌گردد. اشاره کردم که هرکدام از ما سال‌ها طولانی را در مدارس به کودکان و نوجوانان درس‌های مهارتی داده و طراحی‌های آموزشی داشته‌ایم. اینکه چگونه مطلبی را در هشت جلسه یا یک ماه به صورت گام به گام همراه با تمرین‌ها و پرسش و پاسخ‌ها به مخاطب منتقل کرد تا تغییر در نگرش، بینش و رفتار او بوجود بیاید، مدنظر ماست و از سال‌ها تجربه در مدارس به دست آمده است.

ما روی این حوزه تمرکز کردیم و شکر خدا چندین طرح درس هم آماده شده که هم‌اکنون در حال اجرا برای لایه‌های مختلف، برای خانواده‌ها، دانش آموزان و همچنین معلم‌هاست.

ما محتوایی را که مشغول آموزش هستیم، خودمان تولید می‌کنیم. چنین محتوایی از پیش وجود نداشته است. بسته‌های یادگیری کامل با طراحی آموزشی دقیق تا در نهایت بتوانیم از بین گروه‌هایی که نزد ما می‌آیند و آموزش می‌بینند، یک اجتماع معنادار یا جامعه‌ای در لایه خانواده‌ها داشته باشیم.

یعنی یک جامعه والدینی فرهیخته در حوزه تربیت رسانه‌ای و عامل به تربیت رسانه‌ای در خانواده و مطالبه گر از حاکمیت. رسیدن به این جامعه از اهداف ماست. والدین فرهیخته در حوزه تربیت رسانه‌ای قطعاً در انتخابات به کسانی رای خواهد داد که فضای صیانت شده تربیتی برای کودک و نوجوانش فراهم کند و مثلاً بجای اینترنت باز و آزاد، شعار فضای صیانت شده اینترنت برای کودک و نوجوان بدهد.

در همه دنیا برای حفظ کودک و نوجوان دیواری آهنی کشیده و فضای صیانت شده تربیتی ایجاد می‌کنند و برای استفاده آنها محتوای پالایش شده تولید می‌کنند. ما اکنون این را نداریم و بنابراین می‌ترسیم که فرزندمان بین دو کلاس مجازی چه سرچ‌هایی را در گوگل انجام می‌دهد؟ اگر فضا صیانت شده بود که ترسی نداشتیم. حالا مجبوریم به فرزندمان بگوییم که نباید به تنهایی این کار را انجام بدهید و من به عنوان پدر یا مادرت باید هنگام جستجو حضور داشته باشم. اما این کار چقدر شدنی است؟!

بنابراین بهتر است که پدر و مادر از حاکمیت، فضای صیانت شده را مطالبه کند.

ادامه دارد…