«خبر داده بود که برای بار چندم به جبهه خواهد رفت. به او گفتم: ‌مادر جان! بگذار برادر دیگرت برگردد بعد برو. گفت: در منطقه شرایطی حاکم است که اگر من و برادرهایم در یک زمان در جبهه نباشیم، شاید دیگر مجالی برای انتظار نماند. پذیرفتم و گفتم: برو…»

«جنگ» شاید واژه‌ای مردانه به نظر برسد و با سختی جنس مرد قرابت بیشتری داشته باشد اما بار ۸ سال که نه ۱۰ سال دفاع مقدس در برابر انبوه توطئه‌های شرق و غرب علیه نظام اسلامی نه تنها بر گام‌های بزرگ‌مردان این سرزمین بلکه بر دامان و دوش شیرزنان مقاوم ایران زمین سنگینی می‌کرد و بی‌شک اگر نبود صبر و استقامت این مادران، همسران و دختران شهدا و ایثارگران، معجزه‌ای به نام دفاع مقدس شکل نمی‌گرفت.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سپاه عاشورا به نقل از جوان،در نوشتن تاریخ جنگ‌ها غالباً آنچه در مرکز توجه قرار می‌گیرد، نام و آوازه سرداران، فرماندهان و رزمندگان حاضر در میادین سخت است، اما در جنگ تحمیلی که کیان و باورهای نظام اسلامی را نشانه رفته بود، حتی کودکی که قلکش را برای کمک به جبهه‌ها می‌شکست، سهمی بسزا داشت و نشان از شکست ناپذیری ایمان ملتی داشت که در عصر قطب‌بندی شرقی و غربی جهان، ایستاده بودند تا فریاد اسلام ناب محمدی خمینی‌ کبیر را به گوش خواب‌زده جهانیان برسانند. در این بین مجاهدت زنان ایرانی نبردی خاموش بود که تا مهر این بانوان به عزیزان از دست رفته‌شان وجود دارد، شعله‌های این جنگ نیز خاموش نخواهد شد.

رزمندگان پشت جبهه

«خبر داده بود که برای بار چندم به جبهه خواهد رفت. به او گفتم: ‌مادر جان! بگذار برادر دیگرت برگردد بعد برو. گفت: در منطقه شرایطی حاکم است که اگر من و برادرهایم در یک زمان در جبهه نباشیم، شاید دیگر مجالی برای انتظار نماند. پذیرفتم و گفتم: برو…»

این جملات گفت ‌و ‌شنودی است که بارها در جبهه‌های جنگ بین مادران و پسران و به نوعی دیگر بین رزمندگان و همسرانشان تکرار می‌شد. تعداد قابل توجه خانواده‌هایی که چندین شهید در مسیر حفظ کشور اسلامی داده‌اند، خود دلیلی بر این مدعاست. در همین صفحات پایداری روزنامه جوان بارها و بارها با مادران و پدران چند شهید گفت‌وگوهایی را انجام داده‌ایم و همیشه یکی از سؤالاتمان این بود که با وجود شهادت یکی از فرزندانتان چرا اجازه دادید دیگری هم برود. «می‌پرسیم: مادر جان! مگر شما دینت را به کشورت ادا نکرده بودی؟ یکی از فرزندانت شهید شده بود، دیگری چرا؟ پاسخ می‌دهد: نیاز بود. دشمن هنوز دندان نشان می‌داد و اگر خودم توان شکستش را نداشتم، پسر دیگری که داشتم.»

به این ترتیب مادر دل عزیزش را قرص می‌کرد. همسر به رزمنده می‌گفت:‌در نبودت خودم مرد خانه می‌شوم، دختر اشک‌هایش را پنهان می‌کرد تا دل پدر ریش نشود و مرد می‌رفت تا ادیبان از حماسه‌اش داستان‌ها بگویند و شعرا از دلاوری‌هایش اشعار حماسی بسرایند و اگر شهید می‌شد، همه نگاه‌ها به تابوتی سبز و سرخ و سفید بود که روی دست‌ها تا معراج شهدا پیش می‌رفت. اما اگر خوب نگاه می‌کردیم، در آن گوشه و کنار گریه‌های خاموش مادر یا همسری را می‌دیدیم که تازه جنگش با تنهایی و یک دنیا غم و غصه شروع شده بود. حالا قرار بود مادر بوی فرزندش را در رویاها بجوید و همسر نمی‌دانست چه به کودک درآغوشش از پدری بگوید که هرگز به چشم ندیده‌ است.

زنانی در خط مقدم

پشتوانه برای رزمندگان، تنها یکی از نقش‌های زنان در دفاع مقدس است. بسیار بانوانی بودند که حتی در میادین نبرد حضور می‌یافتند و دوشادوش مردان می‌جنگیدند. ماجرای خرمشهر، افسانه‌ای غریب در رمان‌های حماسی نیست. روزگاری نه‌چندان دور زنان مقاوم در خونین شهر، آبادان، سوسنگر، هویزه، بستان، گیلانغرب، قصرشیرین، مهران، دهلران، ‌سردشت، ایلام و جای‌جای بیش از ۱۳۰۰ کیلومتر مرز مشترکمان با عراق حضور داشتند که برخی از آنها تا پایان جنگ در خانه و کاشانه خود ماندند و به وقت نیاز اسلحه به‌ دست گرفته و رو‌در‌روی خصم ایستادند.

اما حالا که خیلی از ما از جنگ تنها حماسه‌سرایی شیرمردان کربلاها و والفجرها را شنیده و می‌گوییم، خوب است یادمان باشد که پشت هر قطره خون هر شهیدی هزاران قطره اشک مادر یا همسری نهفته است که سوخت و خاکستر شد و باز هم ساخت و در نهایت وقتی از او پرسیدند در چه حالی، گفت: شرمنده‌ام که فرزند دیگری ندارم تا در راه اسلام فدا کنم.

این است معرفت زنانی که مردتر از هر مرد دیگری جنگیدند و باز هم می‌جنگند./یادداشت:علیرضا محمدی