پژوهشگر فرق و عرفان گفت: ماندگاری فرقه‌ها مقطعی و موسمی است چنانچه بسیاری از فرقه‌های نوظهور معنوی دهه شصت میلادی با مرگ لیدر آنها از بین رفته و جز نامی از آنها در برخی آثار چیزی نمانده است.

به گزارش انعکاس به نقل از خبرگزاری مهر : امروزه توسعه دامنه ابعاد مادی در زندگی جوامع مدرن انسان زمانه ما، نتوانسته از میزان احساس نیاز ریشه‌دار و همیشگی او به دین و معنویت‌خواهی بکاهد. خصوصاً اینکه در طول تاریخ، ایرانیان بیش از سایر مردم جهان به معنویت توجّه و تمایل نشان داده‌اند. از همین رو می‌توان گفت فرهنگ ایران، فرهنگی عرفانی و معنوی است و جامعه ایرانی پیشینه‌ای عرفانی و مذهبی دارد. تمایل ایرانیان به کتب معنوی و عرفانی و علاقه ایشان به آثار بزرگانی چون حافظ، سعدی، ابوسعید ابوالخیر و خواجه عبدالله انصاری این مسئله را تأیید می‌کند

اکنون چند دهه‌ای است که به اقتضای بازار گرم تقاضای معنویت‌جویی، طرح مباحث عرفانی و معنوی به شدّت گسترش پیدا کرده است و سبب ظهور فرقه‌ها و عرفان‌های کاذب و سکولار شده است. این در حالی است که در دنیای کنونی، هرروزه بر قدرت فرقه‌ها یا کیش‌ها افزوده می‌شود. در جامعه ما نیز، به‌رغم محدودیت‌های فرهنگی، مذهبی و سیاسی در رابطه با فعالیت فرقه‌ها، آنها به‌طور خزنده و خاموش در لایه‌های پنهان جامعه در حال فعالیت هستند. بر این اساس می‌توان ادعا کرد توسعه فرقه‌گرایی در جامعه ایران با هر انگیزه و هدفی، یکی از مهم‌ترین آسیب‌هایی است که فرهنگ اسلامی و ایرانی ما را تهدید می‌کند و غفلت از این مسئله می‌تواند نتایج جبران‌ناپذیری در پی داشته باشد. بی‌گمان اولین قدم برای علاج این آسیب، شناخت صحیح و واقع‌گرایانه از انواع فرقه‌ها و مختصات هر کدام است. در همین راستا، تا تمامی عوامل گرایش به جریان‌های انحرافی مورد شناسایی قرار نگیرد، نمی‌توان راهکاری مناسب را برای مقابله با این قبیل از حملات دشمن ارائه کرد. «افزایش گرایش جوانان به عرفان‌های نوظهور» و «سرعت یافتن ترویج عقاید رهبران این قبیل از جنبش‌ها و جریان‌های به ظاهر معنوی در میان مردم»، اهمیّت پاسخگویی مناسب به سوال مذکور را بیش از پیش روشن می‌سازد. به همین خاطر در سلسله گفت‌وگوهایی به بررسی کلیات فرقه‌گرایی و شیوه کار آنها و همچنین مختصات مهم‌ترین فرقه‌های فعال در کشورمان خواهیم پرداخت.

در ششمین قسمت از سلسله گزارشهای هزارتوی «فرقه»، حجت‌الاسلام مسلم گیروانی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه معارج به تبیین روش‌های مختلف تقسیم‌بندی جریان‌های فکری عالم اسلام و دنیای غرب و همچنین راهکارهای جذب مخاطب توسط فرقه‌ها و مسائلی از این دست پرداخته است. متن گفت‌وگو از نظرتان می‌گذرد:

* چرا فرقه‌ها تهدید به شمار می‌آیند؟

برای پاسخ به این پرسش باید فرقه را تعریف کنیم. جان آر. هینلز در کتاب فرهنگ ادیان جهان می‌گوید: «فرقه» انشعابی از یک سنت و دین بزرگ است که به یک جنبه یا آموزه‌ای خاص از یک دین بزرگ تاکید و بر بی‌اعتنایی نسبت به سایر جنبه‌های دین، به‌طور افراطی اصرار دارد.

«مارگارت سینگر» محقق شهیر در زمینه فرقه‌ها، فرقه را با سه ویژگی اصلیِ «دارا بودن رهبری خود انتصابی» و خودکامه، «ساختار هرمی قدرت» یا روابط رهبر و پیروان، و «استفاده از برنامه مجاب سازی» (بازسازی فکر یا به صورت عام‌تر شستشوی مغزی) توصیف می‌کند. ایشان در کتاب معروف «فرقه ها در میان ما»، کلیسای اتحاد و شاهدان یهوه را به عنوان نمونه‌ای برای یک فرقه معرفی می‌نماید.

راز تهدید بودن فرقه را باید در همین خصلت‌هایی که سینگر می‌شمرد پیدا کرد. فرقه‌ها، جوانان و فرزندان مردم را شکار می‌کند و روی ذهن آنها عملیات مجاب سازی یا شستشوی مغزی انجام می‌دهد و از آنها آدم خود می‌سازد. چنانچه فرقه نوظهور «کلیسای مردم» به رهبری جیم جونز، ۹۱۸ نفر از پیروانش را در سال ۱۹۷۸ به خودکشی دسته‌جمعی برانگیخت. پس از این حادثه در دنیای غرب، اصطلاح کیش یا گروهک به صورت تحقیرآمیزی به کار رفت.

«رابرت بام استد» هم درباره مشخصات یک فرقه دینی می‌نویسد: مشخصه فرقه‌ها این است که از دل گروه‌های بزرگ‌تری بیرون آمده و خود را نماینده واقعی یک سنت دینی معرفی می‌کنند. در برابر نظم و نظام (از نظام‌های دینی مانند کلیسا یا نظام‌های اجتماعی مانند مقررات عمومی) به عنوان امری شرّ و فاسد از خود مقاومت، مخالفت و خصومت نشان می‌دهند.

راز تهدید بودن فرقه را باید در همین خصلت‌هایی که سینگر می‌شمرد پیدا کرد. فرقه‌ها، جوانان و فرزندان مردم را شکار می‌کند و روی ذهن آنها عملیات مجاب سازی یا شستشوی مغزی انجام می‌دهد و از آنها آدم خود می‌سازد

* ملاک تقسیم بندی فرقه‌ها به انحرافی و غیر انحرافی چیست؟

تاکنون دسته‌بندی های فراوانی از این جریان‌ها شده که به اعتبارات مختلف درست بوده؛ تاریخی، جغرافیایی، محتوایی، کارکردی، انسان‌گرا، خداگرا، غایت گرا و… اما تقسیم فرقه‌ها به انحرافی و غیر انحرافی از جایگاه دین شناختی و الهیاتی صورت می‌گیرد و معیار آن میزان انطباق فرقه با دین اصیل است. توضیح اینکه: علم ملل و نحل یا فرقه شناسی، فرقه‌ها را به سه دسته تقسیم می‌کند:

۱. گروه‌هایی که اصول کلامی یک دین را پذیرفته‌اند مثلاً در فرق اسلامی، سه اصل توحید، نبوت و معاد را پذیرفته‌اند.

۲. گروه‌هایی که به این اصول یا بعضی از آنها خدشه وارد کرده‌اند و طبق اصول و مبانی اسلامی و نیز نظر بیشتر مسلمانان از حوزه مسلمانی خارج شده‌اند، اما خود را مسلمان می‌دانند، همانند گروه‌های مختلف غلات که با وجود خدشه وارد کردن به الوهیت و نبوت و یا حتی معاد، باز استناد به آیات قرآن می‌کنند.

۳. گروه‌هایی که این اصول و یا برخی از آنها را نپذیرفته‌اند، و خود را نیز مسلمان نمی‌دانند، مانند بهائیت که دین خود را ناسخ دین اسلام می‌دانند، اما به هر حال، در بستر اسلامی و با تأثیرپذیری از برخی عقاید اسلامی عقاید خود را مطرح می‌کنند.

بنابراین اگر یک فرقه تمام دین و مذهبی را که خودش از آن منشعب شده را انکار کند و الحاد بداند، آن فرقه انحرافی شمرده می‌شود. و فرقه‌های نوظهور معنوی تمام ادیان و انبیا را انکار می‌کنند در حالی که خودشان سر سفره آنها نشستند و اغلب آموزه‌های انبیا را مطرح می‌کنند.

با توجه به نکاتی که عرض شد نتیجه می‌گیریم که ملاک‌های انحراف یک فرقه عبارتست از: خود خواندگی رهبر فرقه؛ دعوت به خود؛ زیر سوال بردن مسلمات دینی مثل حجاب و روابط شرعی ادیان، مسلمات خانوادگی و گسستن روابط خانوادگی، مسلمات عقلی…

مطالعه نشان می‌دهد که معمولاً آسیب دیدگان اجتماعی جذب این فرقه‌ها شده‌اند. من با افراد مختلفی که هوادار این فرقه‌ها بودند، صحبت کردم دقت کردم دیدم معمولاً جوانی که مسجدی باشد و اجمالا با معارف و احکام آشنا باشد بین اینها دیده نمی‌شود.

* فرآیند مدیریت ذهن و رفتار در فرقه‌ها به چه صورت است؟

مسیری که این فرقه‌ها برای جذب و مدیریت ذهن مخاطب جذب می‌کنند روش‌های مختلفی است و می‌توان این موارد نام برد:

۱. فعالیت در فضای مجازی و یا انتشار آثار مکتوب از قبیل کتاب، مجله، نشریه و روزنامه

۲. برقراری جلسات و محافل عمومی و یا خانگی البته فراخوانی با عناوین جذاب مثل خودشناسی، چگونه دیگران را جذب کنیم؟ و…

۳. دعوت‌نامه جذاب: مثلاً دعوتنامه یکی از این فرقه‌ها این است: سالک فقیر، جناب آقای / خانم…….. بدین وسیله شما مفتخر به حضور در حلقه مریدان عرفان…. اگر به این دعوت حلقه مریدان بی‌اعتنایی کنید پس از ده روز به زمین گرم می‌خورید اما اگر اجابت کنید خوشبختی واقعی را تجربه خواهید کرد. حتماً این دعوتنامه را به دو نفر از دوستان و نزدیکان خود ارائه دهید.

۴. شستشوی مغزی: در گام اول روحیه پرسشگری را از آنها می‌گیرند و به آنها میگویند اینجا جای عشق ورزی است نه پرسشگری! سپس از رهبر فرقه یک بت و شخصیت مقدس می‌سازند و القا کردن این مسئله که اگر با رهبر فرقه مخالفت شود مخالفت با خدا خواهد بود، تأثیرات عمیقی را در روح آنها ایجاد می‌کند، این وضعیت آنان را از سرپیچی فرقه باز می‌دارد.

مشخصات او را به رهبر فرقه می‌دهند و با اولین تماس با استاد، وی مشخصات پیرو را می‌دهد و او تصور می‌کند که لابد استاد قدرت ذهن خوانی یا غیب‌گویی دارد! نمی‌داند که چند ماه پیش مشخصات و جزئیات زندگی‌اش را خودش فرم نوشته و تشکیلات، در اختیار استاد قرار داده است!

همچنین جاذبه‌های دیگر مثل اباحه‌گری و روابط آزاد در فرقه و نیز بریدن از تکالیف دینی از جمله نماز و روزه و … موجب دلبستگی برخی جوانان به این فرقه‌های می‌شود. مثلاً شخصی به یکی از مراکز مربوطه آمده و درباره فرزند مؤمن و مسجدی و بسیجی خود چنین شکایت می‌کرد که فرزند من اهل نماز و مسجد و اعتقادات بود اما مدتی است که همه این کارها را ترک کرده و نه نماز می‌خواند و… فقط گاهی جلوی پنجره می‌ایستد و با خودش تأملی می‌کند و جملاتی را تکرار می‌کند. گاهی که نزدیکش می‌شویم با خودش تکرار می‌کند: کریشنا مورتی کریشنا مورتی کریشنا مورتی. وقتی میگوییم: تو چرا نماز نمی‌خوانی؟ می‌گوید شما اُمّل هستید نماز دیگر قدیمی شده است و الان شیوه ارتباط انسان با خدا به این شکل است!

* به نظر شما چه عواملی فرقه‌ها را برقرار نگه می‌دارد؟

البته ماندگاری این فرقه‌ها مقطعی و موسمی است چنانچه بسیاری از فرقه‌های نوظهور معنوی دهه شصت میلادی با مرگ لیدر آنها از بین رفته و جز نامی از آنها در برخی آثار چیزی نمانده است بنابراین باید پرسید علل گرایش مردم یا برخی جوانان به این فرقه‌ها چیست که بنظرم بیشتر بخاطر جذابیت آموزه‌ها و بعضاً ادبیاتی است که آنها اتخاذ کردند. جاذبه آنها از چند جهت است: یکی از جاذبه‌ها در تعلیمات آنها است که به طور معمول عرفان بدون تکلیف و شریعت را تبلیغ می‌کنند؛ برای مثال در آثار «پائولو کوئیلو» شریعت و تکلیفی نمی‌بینید از قضا انسان امروز که انسان حق مدار و حق به جانب است و حق را به خودش می‌دهد تا به خداوند بنابراین هرجایی که نسخه‌ای بدون تکلیف و تکلف ببیند به سمت آن می‌روند. عرفان‌های نوظهور ذائقه انسان مدرن را درست خواندند و تشخیص دادند و تعلیمات متناسب با آنها را که بدون شریعت است را دارند. البته عرفان‌های نوظهور برنامه‌های عملی تحت عنوان تکنیک‌های مدیتیشن هم دارند اما هیچ وقت با تکلیف دینی و شرعی قابل مقایسه نیست. تکلیف در ادیان بر پایه این است که اگر انسان تکلیف نداشته باشد طغیان می‌کند و این‌طور نیست که بدون فلسفه باشد و بخواهد انسان را به زحمت بیاندازد.