در دفاع مردم بناب در برابر هجوم لشکر شیخ عبدالقادر در نتیجه رشادت و شهادت بیش از 300 نفر از مردم تحت رهبری های حاج علی قاضی، اکراد شکست خورد و شهرستان بناب سرافراز باقی ماند.

پس از قتل و غارت میاندوآب و ویران و آتش زدن آن شهر، قوای اکراد در مسیر حرکت به سمت مراغه به سوی قصبه بناب به حرکت در می آیند، «هدف اصلی شیخ زاده شاید در نظر اول تصرف مراغه به نظر می رسید ولی در عمل وی می خواست ضمن تصرف شهرهای بناب، عجب شیر و آذرشهر به تبریز برسد و از رفتن به مراغه سرباز زد.»

چون مراغه به قدر بناب نه استحکام نه عسکر نه اسباب مدافعه حاضر داشت، شیخ زاده به آن عزیمت نکرد.با آنکه تسخیر او خیلی آسان بود.چنین معلوم شد که شیخ زاده ترسیده بود مبادا در میان دو شهر گیر کند و به مخاطرات بزرگ دچار گردد.از طرف دیگر به این امید بود که چند روز بعد باز مراجعت کرده و بناب را گرفته و پس از آن مراغه را خواهد گرفت.

در این جنگ از قراری که تحقیق شد، از اکراد به قدر سیصد نفر، چه در مقابل سنگر  چه در محلات بناب مقتول شدند.در این موقع اردوی دولتی به فرماندهی اعتمادالسلطنه که از تبریز اعزام شده بود، در بناب مستقر و متمرکز شده بود، از طرفی حاج علی قاضی بنابی که انسانی شریف بود، به مجرد شنیدن ماجرای قتل عام میاندوآب، در لوازم استحکامات و شرایط نگاه داری قصبه ی بناب، مجاهدات بسیاری به عمل آورده، مردم را جمع آوری کرده، سنگر دور بناب را در کمال محکمی موافق حصار و هندسه بسته، به کلی مکمل مسلح بسیاری در کمال نظم به حراست بازداشت.

اکراد پس از عبور از دهستان ملک کندی( ملکان امروزی) و غارت آنجا به بناب می رسند. جمعیت اکراد از دو طرف رو به بناب آورده، به کوچه باغ های حوالی قصبه داخل شده، بنای تیراندازی می گذارند.بعد از زمانی که از دو جانب دو کوچه یا چند خانه را متصرف می شوند و ساکنین خانه ها را به قتل رسانیده و آتش می زنند.

مردم با کمال اضطراب از سنگرهای خود دور شده، رو به گریز می گذارند.حاج علی قاضی همین که رشته ی کار را سخت سست می بیند و استیلای دشمن را غریب الحصول می پندارد دست از جان شسته و دل از حیات بر می کند، متوکلاً علی الله، دامن همت بر کمر زده، داخل مردم می شود. نخست به آواز بلند شهادتین بر زبان جاری کرده، پس از آن «یا علی!» گویان فریادها می زند و مردم را به جنگ تحریص می نماید.

مردم نیز با وی هم صدا شده، فوراً صداها را به لفظ مبارک «یا علی!» بلند کرده و به جانب سنگرها روی می آورند تا وقت ظهر جنگ برپا و از طرفین گلوله بر یکدیگر می ریختند.»

ساکنین بناب بر عکس مردم میاندوآب سخت مقاومت می نمایند، چون پس از وقایع میاندوآب می دانستند در صورتی که پای اکراد به شهر باز شود کسی را زنده نخواهد گذاشت، لذا از کوچک و بزرگ جهت مقابله با اکراد مهاجم آماده شده، درگیر جنگ می شوند.

در نتیجه رشادت و جدیت مردم و رهبری های حاج علی قاضی، اکراد شکست خورده به سمت ملک کندی عقب می نشیند و بدین سان قصبه ی بناب از دستبرد اکراد محفوظ می ماند.البته این محفوظ ماندن بناب نه به دلیل حضور قوای دولتی و توپچیان، بلکه به دلیل عدم اتحاد و اتفاق در بین روسای اکراد بود که باعث گردید که شیخ عبدالقادر نتواند بناب را تصرف کند زیرا قتل و غارت شهر و مردم میاندوآب عامل تفرقه میان اردوی شیخ شد، چراکه بودند از روسای اکراد که با انجام این جنایات موافق نبودند و این خونریزی ها را رفتاری غیر انسانی می دانستند و آنان می دیدند که تمامی این گونه اعمال از ناحیه حمزه آقا و تدابیر اوست چراکه او برای سیر کردن شکم اردوی خود که بی توشه و خرجی نمی توانست به یورش خود ادامه دهد، برای آنکه دهان لشکریان خود را چرب کند، دستور قتل و عام داده و غارت و چپاول اموال مردم را آزاد نمود.

برگرفته شده از کتاب بناب از روزنه تاریخ

انتهای پیام/زیبائی